سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلبه تنهایی من

کل بازدیدها : 25197 (::) بازدیدهای امروز : 2 (::) بازدیدهای دیروز : 2

[ خانه ::پارسی بلاگ :: پست الکترونیک :: شناسنامه ]

اوقات شرعی

از خنده زیاد برحذر باش که دل را می میراند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

vپیوندهای روزانه v

بی سرزمین تر از باد [52]
[آرشیو(1)]

vدرباره خودم v

کلبه تنهایی من

م.معین

vلوگوی وبلاگ v

کلبه تنهایی من

vلینک دوستان v

بی سرزمین تر از باد

vلوگوی وبلاگ دوستان v


vاشتراک در خبرنامه v

 

کثیف است. حتی تمیزش هم کثیف است. پوشیده از طلا و مدفوع، کودک و قابلمه. همه جا سلطنت می کند.مانند ملکه ای چرب و کثیف، همه چیز را تصرف کرده، همه چیز را به کثافت ذاتی اش آلوده است و دیگر چیزی نمانده تا بر آن حکومت کند. هیچ کس در برابرش مقاومت نمی کند. با جاذبه ابدی اش به سوی پایین، به سوی تاریکی زمان، بر همه چیز سلطنت می کند. در زندان ها مثل آرام بخش است. در برخی بخش های بیمارستان ها مدام حضور دارد. بهترین جایش در همین مکان هاست: کسی به آن نگاه نمی کند، کسی به آن گوش نمی دهد، می گذارد تا در کنج خودش یاوه سرایی کند. آن را جلوی کسانی که دیگر نمی دانند با آنها چه کنند، قرار می دهند.

... وظیفه اش آلودن دردی است که به آن سپرده شده است. وظیفه اش قاطی کردن همه چیز است- کودکی و بدبختی، زیبایی و خنده، عقل و ثروت. قاطی کردن همه چیز درون یک توده شیشه ای چسبناک. به آن می گویند: پنجره ای رو به دنیا. اما بیشتر از آنکه پنجره باشد، توده دنیاست، دنیا زیر نور نکبت بار دنیا.

... دنیا همیشه بد بوده است، آن هم به خاطر امتناع از مهمان نوازی. مهمان نوازی که اولین آتش مقدس تاریخ بشر است، اولین آتش، حتی پیش از ظهور خدا. بدی دنیا و آنچه سیر دیوانه تصاویر از آن رنج می برند، همین است: نپذیرفتن هیچ چیز از تصاویر ضعیف درد، نشناختن قوانین ابتدایی مهمان نوازی. قوانینی که می گویند به کسی که از راه دور می آید باید آب داد. تلویزیون می گوید برای همه نمی توان کار فرهنگی کرد. و آدم جرأت نمی کند به آن جواب دهدکه مسأله، مسأله فرهنگ نیست بلکه مسأله ذکاوت است. این دو اصلا با هم هم تراز نیستند. ذکاوت لزوما به داشتن مدرک مربوط نمی شود، مدرک و ذکاوت می توانند با هم باشند، ولی مدرک رکن اصلی ذکاوت نیست. ذکاوت تنها نیرویی است که با آن می توان از هرج و مرج زندگی، یک مشت نور بیرون کشید. یک مشت نور برای روشن کردن کمی جلو تر از خود، یک مشت نور برای رفتن به آن سوی دیگر- آن سویی که مثل ما در تاریکی سرگردان است.

برگرفته از کتاب«غیر منتظره»

اثر کریستین بوبن


¤ نویسنده: م.معین
87/4/6 ساعت 4:25 عصر
نظرات دیگران ()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ